فرد – مادر

تو ذهنم حک شده گریه های پدر موقع یه مرگ مادر توذهنم حک شده چرا کردم این حرفا رو باور یعنی مرگ مادرشاید تقدیر اینه که من با این داغ تاابد بسوزی یه تحمل کردن مرگ مادرخیلی سخته بخوای این حرفا رو باور کنی خیلی سخته بخوای مرگ عزیزتو باور کنی ولی ولی همه تواین راه رفتنین این داغیه که تش سرد میشه ولی ازیاد رفتنی نیست فرد خیلی ناراحته الان فردبی توبد عادت شبام مادر
خیلی سخته روی پای خود وایسی بدون تکیه گاه یعنی نیست هیچ کسی که تورو موقع درداتو آغوش بگیره اگه کسی آزارت داد تورو نوازش کنه اگه مریض بشی تو حسرت عذاب کشیدنت بازم بسوزه مادر مادر مادر تنهاداغ سنگین تو دلمه نمیدونم دیگه چیو باور کنم چون خودمم شکم هنوزمردم تموم Fardهمراه با رفتن چون قلب بسته شدFardتو این زندگی تنها تر از قبل شد
یه وقتایی براتون حادثه ای پیش میاد که باعث بشه اون موقع قدر اطرافیانتون رو بدونیدمن به این حس دیر پی بردم که الان انقدر عذاب میکشم هرشب دارم تو تنهایی هام سیگار میکشم من نیاز دارم بهت برای خالی شدن