باز صدای رد پات تو کوچههای شهر
باز قدم زدن باتو تو کافههای دربند
باز قدم زدن تو بارون تو تئاتر شهر
باد تو شیبهای بام با غم غریبهام
بااا وجود تو میرم تو آسمونا
تووو آغوش تو تهران میرسم به آرزوهام
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
منه شبگرد چه کنم این جهان باید گفت
همیشه تو دستای تو میخوابم من
قدم بزنیم باهم تو باغ فردوس
بااا وجود تو میرم تو آسمونا
تووو آغوش تو تهران میرسم به آرزوهام
نظر خود را بنویسید