ورس ۱
مرده توی شهر شرافت
شهر پر شد از جنایت
اینجا گله دست گرگاست
کلان همدست تبه کاراست
اینجا یه سریا تو کاخا زندن
یه سری دیگه هم توی فقر مردن
ما تو نتفه سالخورده شدم
سال هاست تو غم غوته ور شدیم
درد یعنی زندگی تو فقر
افسرده تر میشم از روز قبل
درد یعنی آرزوهام
پرپر میشن جلوی چشام
وقتشه ک پایان بدم
به این نفسای آلوده به غم
دل سرخمو سیاه کرده غم
تو تحمل غم یه نابغم
توهم خسته ع نفساتی میدونم
شبا اشکات گونه هاتو میشورن
تو هم مثل من جر خوردی تو غم
جر داده سینه جامعه رو فقر
خِر شهر زیر پای فقره
شهر من شبیه میدون جنگه
زیر خِرخِرَم شمشیر فقره
من روحم مرده و جسمم گرمه
ورس ۲
معجزه یعنی کارگر زندست
شهر از ترس تو ظلم خفست
اینجا شهر زنده به گوراست
حال مرده ها فقط اینجا رو ب راست
جون جامعه به لب رسیده
فقر خِر جامعه رو دریده
حرفام تلخ تر ع ته سیگاره
خیابون پر از دکتر بیکاره
جر داده جیگر کارگرُ فقر
دهقانی بیتُ پُر کردم ع درد
چشم گیره تو شهر فلاکت
نیست دیگه تو این بشر شرافت
زده گردن کارگرُ فقر
فقیر با مرده نداره فرق
حاجی بیا کف شهرُ ببین
بیا تصویر دردُ ببین
اینجا ارزونه هروئین از نون
همه سیرن از نفساشون
پُرِ غم پشت خنده هاشون
پُرِ حسرت سینه هاشون
این شهر رو فلاکت زده
با سیلی سرخ صورت همه
این شهر خود جهنمه
این شهر خود جهنمه
نظر خود را بنویسید