روزی که تنها شدم خیلی وقت پیش بود
همه چیزو زدم کنار و این واسم یه نیش بود
یه نیش خند کوچیک ، به این زندگی
روزای خوش این زندگی روزای قبلیش بود
.
روزایی که خنده باهامون رفیق بود
روزایی که احساس بینمون خیلی عمیق بود
روزایی که دستات خالی تر از شکمت بود
مامان کنارت بود و همه جوره باهات رفیق بود
.
خونه کلنگی مونو به هر چی ترجیح
میدادم اون حتی اون روزا که نداشتی خرجی
با دستای خالیت ، ما رو بزرگ کردی
همه جوره ، نشون دادی مرد مردی
از این ، چیزا که بگذریم دلم ازت پره
ناراحتم ازت چشم ازت آب نمیخوره
که تو این روزای سخت لعنتی کنارم وایسی
خیلی افسرده شدم ، چون اینو تو خواستی
.
بعد رفتنت یه روز خوش ندیدم
مثه کلاغ بودم از بین کفترا پریدم چون که
جای کلاغ بین کفترا که نی
مثه جوهر توی لیقه روی دفترا که نی
هر روز ، دعا کردم که بیای نیومدی پیشم
من همون پسر لجباز و غد همیشه ام
منم ، دوست داشتم شاد باشم مثه ماهی آزاد باشم
مثه سرو بلند برقصم گوش به ساز باد باشم
آزاد باشم حتی اگه باشم تو حبس خونگی
شاد باشم حتی اگه باشم توی افسردگی
باد باشم واسه ی ابرا بدم بوی نعشگی
خاطرات خوب تو و من خاطرات بچگی
.
یه عالمه سوال دارم ازت توی سینم
همه اونا رو بیخیال ، راستی بگو بینم
راسته که میگن مرده ها زنده ها رو میبینن
من هیجده ساله لبه قبرت پا ور میچینم
......
روزمو شب کردی عیبی نداره
اشکامو دیدی و صبر کردی عیبی نداره
دیدی دارم خورد میشم و میریزم روی زمین ،
نگام کردی گفتی بزا مرد شه عیبی نداره
.
نفسام برید و برید و تموم شد این زندگی لعنتی بدون تو حروم شد
درست وقتی زندگی من به باد رفت که داداشم گفت عمر بابا تموم شد
.
آب شدم ریختم روی زمین تو نبودت سگ صفتا زدن واسم کمین
نیازی نی از حال امروزم بدونی فقط ناراحتم ازت بدون ، همین و همین
.
آب شدم ریختم روی زمین تو نبودت سگ صفتا زدن واسم کمین
نیازی نی از حال امروزم بدونی فقط ناراحتم ازت بدون ، همین و همین
.........
راستی تو بغل حوریا خوشی یا نه?
لب برکه ی شراب مست و سرخوشی یا نه?
راستی اونجا آرامش داری یا که توی عذابی اونجام مثه اینجا از تهه دل میخندی یا نه?
.
راستی ، اونجا هم عاشق زراعت و زمینی
اونجا هم مثه اینجا پیش پسر عموم امینی
اونجا هم میزنی یه وقتایی هنوز به دله کوه
اونجا به خونه و خونواده ات پا بندی یا نه?
.
مشتی اونجا سینه ی سوخته ی من قیمتش چنده
اونجا لبای به هم دوخته ی من قیمتش چنده
اینجا جون آدمی زاد تا دلت بخواد ریخته اونجا ارزش جون آدمی زاد قیمتش چنده
.
بیخیال ، یه کمی از خودت بگو برام
روزی که آوردن آدما خبرتو برام
گفتن پدرت مرده گفتم پدرمو میخوام چیزی نمیفهمیدم انگار سر دسته کرام
.
زدم ، زیر دستشون و ازشون فرار کردم
دویدم سمت تو و جمعیت و مهار کردم
هرچی هلشون میدادم ، بهم راه نمیدادن
منم از یه جای دیگه ، دوباره فرار کردم
دویدم سمت تو و یه عالمه اشک تو چشام
اشکام ، نمیزاشت که خوب ببینه نگام
چشام که بهتر دید ، دیدم پاکت کردن
وقتی رسیدم دیدم که خاکت کردن
.
زانو زدم و ، زانوهام روی گلت
گلت سینته اشک من روی دلت
سیل اشکام میشه سرازیر روی سینه ات ،ولی ،
میخوام بدونی نکردم هنوز ولت
.
مرد من بخواب ، اینجا جای تو نبود اینجا سقف رویاهاش سقف رویاهای تو نبود
میخواستی بهترین باشم ولی ببین چی شدم الان جلوم هیچ ردی از رد پاهای تو نبود
.
سر خاکت میام هنو مثه قدیم و میرم
بهم خوب نگاه کن که تو اوج جوونی پیرم
نشدم اون چیزی که تو واسم میخواستی پدر
واسم ، کنار آب یه خونه ی نقلی بخر
نظر خود را بنویسید