مهرباس – چهارصد

- سلام مهرباس چطوری خوبی؟!

+سلام داداش خوبی؟!

- خوبم تو چطوری ؟!
حالت خوبه داداش؟!
چرا اینجا وایسادی؟!

+منتظرم ماشین بیاد برم پیش دکتر

- ای بابا هنوزم اون موضوع رنجت میده؟!
مگه سر دردت خوب نشد؟!

+نه داداش خوب نشد
دنیا منو ول کنه
این سردرد لعنتی ولم نمیکنه

- ای بابا چی بگم

+من برم داداش کاری نداری؟!
ماشین اومده دنبالم
باید برسم به مطب

- نه داداش برو یاعلی

+یا حق

 

- سلام مهرباس چطوری خوبی؟!
چه خبر ؟!
چند وقته نیستی
پیدات نیست کجاهایی؟!

+سلام داداش حالم خوب نیس
منو ببر پیش دکتر
همونجایی که همیشه میرم
هر هفته همون جای همیشگی

- باشه داداش هرچی تو میگی

- این کابلو بگیر یه موزیک بزار
تا اون جا گوش کنیم

+روچشم داداش
+با اجازه

 

از روی تو دلکندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست
که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این
بازی خونین بازیچه ی ایام دل آدمیان است
دل بر گذر غافله‌ی‌لاله و گل داشت این دشت
که پامال سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردیست در این سینه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یارب چقدر فاصله ی دست و زبان است
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشردن جان است

 

همه چی از جایی شروع شد که تورو دیدم
پایه ی هرجا که نمیرفتم بگو هرجا
بی همه چیزی ک همه چیزمو گرفتی
قرص چرا کف دست روش نوشته پنجاه
چنجای قلبمو واست علامت گذاشتم
بهت خاطره بدارو نشون دادم نزن
نشونه گرفتی همون جایی که نباید
انگار پدر کشتگی از قدیم داری ازم
میخوای برم ؟!
نامه تو دادم به دکتره
گفت میخوام نسخه جدید بنویسم واست
مادرمو بیرون کرد گفت چی کشیدی آخه
نسخه دیدم نوشته بود قرصا بره رو دوز 100
اگه کمم بدم قول دادم که دل به کسی ندم
با همه ی اینا تو روی خدا واسه تو وایسادم
دست خالی سینه سپر کردم تورو داشتم
با دستای خودم زندگیمو دادم
ادامه دار شد این داستان
هر هفته میرفتم
دکتورم انگار یه چیزی میخورد از زیر میز
دوز جفتمون بالا رفته بود عجیبه ها
بعد یه سال 150بعد دوسال 200
این بود اون روانشناس که گفتم چرا روانی شد
از عذاب وجدان هرشب از خواب میپریدم از جام
دکتره خوب نشد آخرم بردنش تیمارستان
تنها رفیقمو بردن دوزم شد 250

 

این روزا مغزتو میخونم چقدر پابندشی
نگرانتم انگار داری براش عادت میشی
باورت بشه یا ن خواب دیدم آدم میشی
این دوز بی صاحابیم 300 بشه راحت میشی؟!
این روزا یجورای عجیبی دل تنگه برات
این روزا یجورای عجیبی دل کرده هوات
این روزا دلم بهم فرمون نمیده
واسه عاشقی کجا میخوای بری یاد من از مخت دراد
اونکه خنجرو زد بهم تبر نبود عشق بود
اونکه دل بسته بودم بش بازی نبود عشق بود
همه روزا خوب و بدش واسه ی من عشق بود
اگه واسه تو شوخی بود بدون واسه ی من عشق بود
تاوان چیو داری میدی ؟ یه جای کار همش لنگه
میخوام فکر نکنم بهت ولی دستم زیر سنگه
ی شاخه گل زانو خواهش گفتی مگه دوره جنگه
گفتی یکم قدیمی ببین همه چی قدیمیش قشنگه

 

تنهایی سخته نباشی پیشم
گفتم نباشی آروم نمیشم
هرجا که از تو اسمی میارن
اشکام میریزه روی گونه هام میبارن
برگرد دل من چه روزایی رو تنها سر کرد
تورو به جون هرکی که میپرستی برگرد
دیگه مهم نیست کی توی این بازی
به کی بد کرد چشامو تر کرد

 

بد خلقی میکنی که خودم برم آره؟!
تو یکیو از دست دادی که خیلی دوست داره
بگذریم
یه روزی فکر میکردم دیگه هیچوقت عاشق نمیشم
تا اینکه تورو دیدم نفهمیدم چیشد ها
ولی تا اومدم به خودم بیام دیدم عاشقت شدم
همه میگن بیخیال شو داداش اون که رفته رفته
منم بیخیال شدما دیگه کاری بهت ندارم
ولی بدون یکی اون بالاست به اسم خدا
بدون اون تاوان قرصایی که بعد تو
برام واجب شدن رو میگیره
میدونی دوزش شده چند؟!
میگم ولی تو باور نکن
مثل همه چیزای دیگه
تا امروز شد 400
فقط بزار ی چی بهت بگم بعد برو

آره من نمیتونم برا خودم بجنگم
پس برا تو هم نمیتونم
بخونم؟
بخون داداش

علی علی

تقصیر خودمه تو چی داشتی ک دوییدم؟!
اومدم سمت تو اخه چیشد که ندیدم ؟!
زخمایی که روز به روز زدی بم واسه چی بود؟!
واسه اینکه گفتم دوست دارم ؟ عاشقتم
دیگه بلاک کردن چرا این وسط یهو پیداش شد؟!
نمیخوای برگردی ؟! طاقت من طاق شد
به همون نون و نمک که باهمدیگه میخوردیم
گفتم بگم بهش ولی اصلا زبونم وا نشد
میخوای بگم؟!
میخوام برم از این دیار
ببین حتی واسه اخرین بار وداع نکردیا
خواستم بگم بهت اون شبو یادته که بهم میگفتی؟!
نمیخوامت دیگه....
اخه بیمعرفت توکه میدونستی عاشقتم
پس چرا هی به من از جداییمون میگفتی؟!
همون شبا که دلم از تنهایی تو می گرفت
خودمو بغل میکردم شبا از تنهایی سفت
نکشیدی نمیدونی تنها چی کشیدم
فهمیدم جلو خیانتت رو نمیشه گرفت
دقیقا همون شبا بود که ازت دور میشدم
چون جلو خشم مهرباسو اصلا نمیشه گرفت
گفتم باشم شاید تو ناراحت بشی رفیق
گفتم اینو بگم که شاید ندونی عجیب
از ی کسایی من ضربه خوردم تو زندگیم
که ۴۰۰ تا جای زخمه کهنست رو دستم با تیغ

 

این روزا واسم مهم نیست که چقدر با ارزشی
نگران نیستم چون میدونم با اون یکی خوشی

باورت بشه یا نه میدونم حیرون میشی
این دوز بی صاحابیم 400 شد راحت شدی؟!
این روزا یجورایی دیگه نمیخندم برات
اییین روزا عاشق بشی دیگه نمیجنگم برات
این روزا مغزم بهم فرمون نمیده
واسه عاشقی کجا میخوای بری باشه از من بهتر برات؟!
اونکه دوزمو کرد 400 دکتر نبود عشق بود
اونکه هی خندیدن بهش لیلی نبود عشق بود
همه روزا صبح و شبش واسه ی من عشق بود
اگه واسه تو بازی بود بدون واسه ی من عشق بود
تاوان چیو داری میدی مهرباس خیلی دلش تنگه
خواستم فکر بکنم بهت دیدم اون دلبری کرده
یه شاخه گل زانو خواهش گفتی مگه دوره جنگه
گفتم یکم قدیمی تر عکسا دیوونم کرده

 

برگرد دل من چه روزایی رو تنها سر کرد
تورو به جون هرکی که میپرستی برگرد
دیگه مهم نیست کی توی این بازی
به کی بد کرد چشامو تر کرد

 

من اون قدیمارو میخوام
همه چی قدیمیش قشنگه
غروباش قدیمیش قشنگه
خنده هاش قدیمیش قشنگه
چشمات اون قدیما یجور دیگه بود
ببین
چشماتم قدیمیش قشنگه
ببین!
چشماتم قدیمیش قشنگه!
اونکه خنجرو زد بهم تبر نبود عشق بود
همه روزا خوب و بدش واسه ی من عشق بود
اگه واسه تو شوخی بود بدون واسه ی من عشق بود