اصن نفهمیدم چطور گذشت
دلم ی جا گیر بودو خودم دراز رو فرش
هنوز اون رفیق مشتیع کنارت هس
نفهمیدم چطور گذشت
نفهمیدم اصن چطور تلف شد
نفهمیدم کی جونیمو از کفم برد
چرا تو دلم رویاهام کفن شد
شبا رفیق تنهاییام قلم شد
نفهمیدم یهو قد کشیدم
کنار آرزوهام نیمه شب بشینم
یکم توی فکر برم بگم ن نمیشه
چون تو هر آشغالی شد دست کشیدم
پاچم پر بود از دود
دورم پر بود از دوست
گفتم وقتشه گلچین کنم
از فردا با طلوع خورشید بلند
نمیشم دیگه دمپر هیچکدوم
از دمو بازدم تا سبزیه زیر زبون
کم میشد واسش از نقدیه جیرمون
واس روزمرگی پول توی جیب نموند
نفهمیدم هی خندیدم
خوشبو چیه چرا هی رد میدم
اصن اونایی که تز میدن کی درد دیدن
فقط سمه سره فصله چشمک میزد
لا این آشغالا جای من نی ک
نفهمیدم زندگیم کجاش هنگیه
من توی سکوتم مردم
وقتی دیدم گوشت واس حرفم سنگینه
نفهمیدم نفس کشیدم
دیدم جمع جمه نمیتونم عقب بشینم
دیدم واس آرزوهام کفن میگیرم
دیدم بیست ساله فقط روی چمن میشینم
اره باخت داده قلبم
گردن بچها آفتابه کردن
مفت کلمه ریختم رو کاغذو دفتر
اول زندگیم آخره خطم
چه حرفایی جم شد سره دل
ی شبایی حتی پاهام منو گردن نگرفت
دنیا دور سرم چرخید
منم شدم دلتنگه ی خنده از ته دل
کردمو از گردن فولم
دیدم اندازه دفتر صد برگ پرم
تنهایی نچربید ب شلوغی دورم
خودیا زدن خندیدم ب خریت خودم
چقدر جلو آینه باریدم
از خودم میترسم وقتی کله خالیم
تو درسای زندگیم سرپا شاشیدم
اگر امروزو نجنبم فردا چاییدم
ناشتا چارتایی بستم
سگ دو میزدم ولی دور میشد مقصد
رولو پیچیدمو پاسگاری کردم
تهش حساب کار آمد صاف کف دستم
اینجا فقط میگذرع
توعم ی دل پره حرف داری زیر پیرهنت
ب غصه هام خندیدم فقط
نفهمیدم کی آتیش ب خوشیام زده
حاجی عمرمو باد برد
مخه نمیکشه حاجی
بگو کدوم حرفم لاف بود
ک الان حبس میکشم تو ی اتاق تاریک
قسم رسید ب توبه گرگ و مرگ
روز ب روز میشد واسم عقده ها گنده تر
زنده میشدم با کسری دود تو تن
زندگی میکنم تو حرفهای سکوتم
نظر خود را بنویسید